در سخنان آیتا... مصباح یزدی مطرح شد:
اقسام فتنه و اهداف فتنه گران
آن چه پیش رو دارید گزیدهای از سخنان آیت ا...مصباح یزدی در دفتر مقام معظم رهبری است که در تاریخ 05/12/88بیان شده است.
اقسام فتنهکنندگان
قرآن کریم گاهی فاعلیت فتنه را به خدای متعال، گاهی به شیطان و در بسیاری از آیات، به انسانها نسبت دادهاست. حتی در یک مورد فتنه به خود شخص نسبت داده شدهاست؛ یعنی به کسانی گفته شما خودتان موجب فتنه برای خود شدید. در آیه 13 و 14 از سوره حدید میفرماید: در روز قیامت عدهای از ضعفاءالایمان و منافقین میبینند مومنین دارای نورانیتی هستند و به راحتی از صراط عبور میکنند؛ ولی خودشان در تاریکی به سر میبرند و جلوی پایشان را نمیبینند و نمیدانند کجا بروند. میبینند بسیاری از این مؤمنین از دوستان یا همسایگانشان بودهاند. در حالی که آنها را صدا میزنند، میگویند: “... انظرونا نقتبس من نورکم...”: نگاهی به ما کنید تا نور شما به ما هم بتابد و ما از نور شما استفاده کنیم. در جوابشان گفته میشود: “... ارجعوا وراءکم فالتمسوا نورا ...”: به پشت سر خود بازگردید و کسب نور کنید! بعد از توصیف این ماجرا میفرماید: اینها سؤال میکنند: مگر ما در دنیا با شما نبودیم؟ مؤمنین جواب میدهند: بله شما در ظاهر همراه ما بودید، “... ولکنکم فتنتم انفسکم وتربصتم وارتبتم وغرتکم الامانی حتی جاء امر الله وغرکم بالله الغرور”. مقصود ما عبارت “ولکنکم فتنتم انفسکم” است، که فتنه را به خود اینها نسبت میدهد و میگوید: شما خود موجب فتنه خودتان شدید.
به هر حال در قرآن کریم، موردی که فتنه به عنوان یک امر اتفاقی یا امری که فاعل جبری یا طبیعی داشته باشد، سراغ نداریم.
اهداف فتنهکنندگان
هر فاعل ارادی، از افعال ارادیاش هدفی را دنبال میکند. حال که فاعل فتنه (خدا یا شیطان یا انسان)، فاعلی ارادی است، این سؤال مطرح میشود که این فاعلهای ارادی چرا فتنه میکنند؟ چرا خدا در عالم فتنه ایجاد میکند؟ چرا اجازه میدهد که شیطان فتنهگری کند؟ چرا به انسانهایی که از شیاطین انس و اعوان ابلیس هستند، اجازه ایجاد فتنه میدهد؟
1. هدف فتنههای الهی
اشاره کردیم که هدف از این امور، فراهم شدن زمینه برای آزمایش انسان است. از آنجا که انسان موجودی است که با اختیار، کار خویش را انجام میدهد، برای فراهم شدن زمینه انتخاب، باید دو عامل جاذبه، در دو طرف مختلف وجود داشته باشد، و یکی به یک طرف و دیگری به طرف دیگر جذب کند. در این جا انسان در نقطه صفر ایستادهاست و باید با اراده خود یک طرف را انتخاب کند. تا زمانی که حداقل دو عامل از دو طرف نباشد، زمینه انتخاب آزاد فراهم نمیشود. پس باید از یک طرف عقل انسان، راهنماییهای انبیاء، و کمکهای فرشتگان باشد -چون فرشتگان دائماً برای مؤمنین دعا میکنند، و قرآن در اوصاف حاملین عرش میفرماید: “... یستغفرون للذین آمنوا ربنا وسعت کل شیء رحمه و علما فاغفر للذین تابوا و اتبعوا سبیلک و قهم عذاب الجحیم” فرشتگان دائماً برای مؤمنین دعا و طلب رحمت میکنند- و در مقابل این عوامل، باید عواملی هم از طرف مقابل باشد، تا تعادل حاصل، و زمینه انتخاب فراهم شود. بنابراین، امتحان یعنی فراهم کردن زمینههایی که انسان سر دو راهی واقع شود و یکی را انتخاب کند. این چنین نیست که فقط یک راه روشن وجود داشته باشد که مسیر را خود به خود مشخص کند؛ بلکه باید تأمل کرد و انتخاب کرد. گاهی هم انسان گیج میشود و نمیداند چه تصمیمیبگیرد؛ این فتنه است.
پس جواب اینکه چرا خدا ایجاد فتنه میکند، و یا به دیگران اجازه ایجاد فتنه میدهد، این است که این کار به خاطر امتحان انسانها است. همیشه خدا این فتنهها را داشته، تا آخر هم خواهد داشت.
2. هدف فتنه های شیطان
اما صرف نظر از این تدبیر عام الهی که سنت حاکم بر آفرینش انسان و زندگی او در این دنیا است، این سوال مطرح میشود که شیطان چرا فتنه میکند؟ از نظر قرآن، شیطان یک موجود دارای شعور و مکلف است، که سالها خدا را عبادت کرد؛ اما وقتی به وسیله امر به سجده برای حضرت آدم امتحان شد، از فرمان خدا سرپیچی کرد و در این امتحان مردود شد. اکنون او عامل فتنه برای دیگران شده است و قسم خورد: “... لاغوینهم اجمعین” خدا هم به او مهلت داده که در این عالم، در مقابل عوامل هدایت (یعنی عقل، انبیاء و کمکهای فرشتگان)، زمینه گمراهی دیگران را فراهم کند. همان طور که انبیاء، اوصیاء و یارانی داشتند، و تربیت شدههای انبیاء در ادامه راه انبیاء به آنها کمک میکردند، شیطان هم انسانهایی را تربیت کرده که آنها را در راستای هدفش به کار میگیرد، و آنها شیاطین انس میشوند. قرآن میگوید: آنها هم شیطانند ولو انسانند. وقتی جزء دار و دسته ابلیس شدند، آنها هم شیطان میشوند و در صدد اغوای دیگران بر میآیند. اما چرا؟ خود شیطان علت این کارش روشن است. ابلیس به خاطر تکبری که نسبت به حضرت آدم داشت، گفت: اکنون که من به خاطر سجده نکردن به آدم، مطرود درگاه الهی شدم، انتقامش را از فرزندانش میگیرم و همه آنها را گمراه میکنم. علت فتنهگری ابلیس کینهای است که نسبت به جنس انسان پیدا کردهاست. این منطق قرآن است که روشن و واضح است.
3 . هدف انسانهای فتنهگر
اما انگیزه انسانهایی که ایجاد فتنه میکنند، چیست؟ آنها که ذاتا با انسانهای دیگر دشمنی ندارند. ابلیس کینه همه انسانها را در دل دارد و همه را اغوا میکند؛ اما چرا بعضی انسانها، بعضی دیگر را اغوا میکنند و فتنه میانگیزند؟
3-1. شیاطین انسی
آدمیزادهای فتنهگر، دو دسته هستند. یک دسته کسانی هستند که طوق بندگی ابلیس را به گردن انداختهاند و مرکب ابلیس شدهاند: “انما سلطانه علی الذین یتولونه و الذین هم به مشرکون” از قرآن استفاده میشود که انسانهایی هستند که به اختیار خود، زمام امرشان را به دست شیطان میدهند. شاید برای ما تعجبآور باشد که چه طور ممکن است، آدم زمام کارش را به دست شیطان بدهد. گاهی عواملی باعث میشود که آدم خودش را در اختیار دیگری قرار دهد. نمونههای کوچکش (که زیاد اتفاق میافتد) در محبتهای افراطی است. کسی آن چنان کر و کور میشود که خودش را در اختیار محبوبش قرار میدهد و میگوید: هر چه تو بگویی! هر کار، راه، و رفتاری که او میگوید خوب و صحیح است! چه لباسی خوب است؟ آن لباسی که او میپوشد! شیطان هم یک جاذبههایی دارد. عدهای، اگرچه خود شیطان را نمیبینند، اما دست شیطان و ابزارهای در دست او (ابزار معاصی) را میبینند که جاذبههایی دارد، و خود را در اختیار شیطان قرار میدهند.
نمونه دیگر آن، که همه میتوانیم درست درک کنیم، افراد معتادند. افرادی که به دود، مواد مخدر، مسکرات، اینترنت -که اخیراً به مخدرها اضافه شده- یا بعضی از اعتیادهای دیگر، معتاد میشوند، نمونه کسانی هستند که به دست خود زمام کار خویش را به دست دیگری دادهاند. برخی افراد میگویند: ما تا شب فیلمیرا تماشا نکنیم، خوابمان نمیبرد. اینها از مصادیق “الذین یتولونه” هستند؛ یعنی ولایت شیطان را پذیرفتهاند و اختیارشان را به دست شیطان دادهاند و هر کاری او میگوید، انجام میدهند. البته خود شیطان را نمیبینند: “... انه یراکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم “شما او را نمیبینید، اما او و همکارانش، شما را میبینند. کسانی که این گونه نوکر شیطان و ابزار دست او شدهاند، گویا دیگر اختیاری از خودشان ندارند. کسانی که اعتیادهای سخت پیدا میکنند، گاهی حاضر میشوند همه کاری انجام دهند، همه چیزشان را در اختیار دیگری قرار دهند، تا مواد به دست بیاورند، همه چیز یعنی همه چیز! اینگونه افراد به همین صورت هم عادت کردهاند که دیگران را اغوا کنند. چون نمونههای اعتیاد به مواد مخدر را زیاد دیده و شنیدهایم، راحت میپذیریم؛ اما اعتیاد به گمراه کردن دیگران را اگرچه دیدهایم، ولی درست درک نکردهایم که اینهم گونهای اعتیاد است. عدهای طوری شدهاند که طبیعت شیطانی پیدا کردهاند. دائما میخواهند دیگران را اغوا کنند. اینها ملحق به ابلیس و به تعبیر قرآن شیاطین الانس هستند.
3-2. حسودان
دسته دیگری هستند که به این حد نرسیدهاند؛ یعنی از شیطان تبعیت میکنند، اما این طور نیست که چنین اعتیادی پیدا کرده باشند و کانه اختیار از آنها سلب شده باشد. (کانه که میگوئیم از این جهت است که این امور هیچ کدام جبر مطلق نیست؛ بلکه اختیارها و ارادهها ضعیف میشوند، و الا اگر جبر شد، تکلیف هم نیست.) این دسته گاهی دیگران را به فتنه میاندازند و گاهی هم یک کارهای خوبی انجام میدهند. حتی گاهی به دیگران کمک میکنند و دستشان را میگیرند تا از یک خطری نجاتشان دهند؛ ولی گاهی هم یک کارهای عجیب و غریبی میکنند. اینها چرا اینگونه عمل میکنند؟
این رفتار عوامل مختلف روانی دارد که احصاء آن مشکل است؛ ولی آنچه ما از قرآن استفاده میکنیم و از تجربههای عملی و مواردی که مورد تأیید روانشناسی است، به دست میآوریم، این است که مهمترین - نه، تنها- عامل این رفتار حسد است.